چكيده
مديران ارشد همواره در جستجوي راه حلي براي حصول اطمينان از اجراي استراتژي هاي خود بوده اند ، براي اين منظور از روشهاي ارزيابي عملكرد به عنوان ابزاري جهت كنترل اجراي استراتژي ها استفاده كرده اند .
اما ويژگي هاي عصر اقتصاد مبتني بر دانش و اطلاعات ، كارآمدي روشهاي ارزيابي عملكرد سنتي را به شدت زير سوال برده است .
از طرفي در محيط رقابتي و پيچيده تجارت در دنياي امروز موفقيت بنگاههاي اقتصادي درگرو فرايند بهبود مستمر است. اين مهم ازطريق تعيين اهداف، برنامه ريزي و اجراي برنامه ها و به تبع آن ارزيابي عملكرد انجام مي شود. ارزيابي عملكرد به منظور آگاهي از ميزان دستيابي به اهداف از پيش تعيين شده، كارايي هريك از بخشهاي سازمان و كمك به بهبود فرايندهاي داخلي انجام مي پذيرد. در ارزيابي عملكرد براساس روشهاي سنتي يا جديد وضعيت شركت در مقايسه با روند گذشته، وضعيت رقبا و اهداف از پيش تعيين شده موردبررسي قرار مي گيرد و از نتايج آن جهت شناسايي نقاط ضعف و قوت، تدوين برنامه ها و اهداف آتي و نيز اعطاي پاداش عملكرد به مديران و كارمندان استفاده مي شود.
در چنين شرايطي ، روش ارزيابي متوازن به عنوان ابزاري جهت كمك به تحقق استراتژي توسط رابرت كاپلان و ديويد نورتون مطرح شد كه به شدت مورد استقبال صاحبنظران مديريت و مديران سازمانها قرار گرفت .
روش ارزيابي متوازن ( BSC ) را ميتوان از جمله روشهاي نوين ارزيابي يكپارچه عملكرد سازمان دانست كه با رويكردي متوازن به ابعاد مختلف سازمان ، استراتژيهاي سازماني را به راهكارهاي اجرايي ترجمه مي كند .
واژگان كليدي
ارزيابي متوازن – مديريت استراتژيك – ارزيابي عملكرد – استراتژي هاي سازماني
مقدمه
پیچیدگی روزافزون محیط پیشرفته تجاری به آگاهی و اطلاع کاملاً دقیق از عوامل مؤثر بر سودآوری شرکت انجامیده است. رقابت فزاینده و تغییر سریع، معادله تعیینکننده بُرد یا باخت سازمانها را پیچیده کرده است.
طلایهداران فعالیتهای تجاری اذعان دارند که بهرهوری نیروی کار و سرمایه، عاملی حساس برای موفقیت در محیطهای رقابتی است. از دهه 1960 تا اواخر دهه 1980، تلاش برای ارتقای بهرهوری در صنایع تولیدی عمدتاً بر افزایش کارایی عملیات از راه اتوماسیون، جابهجایی، و سادهسازی متمرکز بوده است. اخیراً مدیران بخشهای خدماتی به این امر پی بردهاند که هر یک از فنون مورد استفاده در اندازهگیری و بهبود بهرهوری تأثیری یکسان بر موقعیتهای آنها دارد.
در همین زمان، بر تعداد متغیرهایی که در امر ارتقای بهرهوری، مهم قلمداد میشود افزوده شده است. بهنگام بودن، درست به اندازه نرخ تغییر فناوری و مقررات، اهمیت ویژهای یافته و رقابت سریعتر شده است. شرکتها با عطشی بیشتر در پی معیارهایی فراتر از معیارهای سنتی بهرهوریاند و قصد دارند با آزمایش آنها، زمان لازم برای تولید و عرضه محصولات یا خدمات جدید را حداقل سازند. کیفیت نیز به عنوان عاملی مهم شناسایی شده است. درنتیجه، معیارهای بهرهوری برای نظارت بر توانایی شرکت در تحقق استانداردهای کیفی معرفی شده است.
چون بهرهوری بهطور همزمان مهمتر و پیچیدهتر شده است، بسیاری از مدیران اجرایی بهدنبال روشهای پیچیدهتر اندازهگیری آنند. در حسابرسی بهرهوری به این مطلب پرداخته میشود که مدیران چرا و چگونه باید ارزیابیهای بهرهوری را انجام دهند.